هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از انتظار بی‌پایان خود برای یار و ناامیدی‌های پی در پی می‌گوید. او از شب‌های تار و تنهایی، بی‌وفایی یار، و ضعف و ناتوانی خود سخن می‌گوید. هر بار امیدوار می‌شود که یار به سویش بازگردد، اما هر بار ناامید می‌شود. این شعر بیانگر درد عشق نافرجام و رنج‌های روحی ناشی از آن است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ای است که با درد و ناامیدی همراه است. درک این احساسات نیاز به بلوغ عاطفی دارد و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۳۱

چکنم که باز آمد شب و یار من نیامد
بگذشت روز و شمع شب تار من نیامد

مه من که بود شمع شب تار من ندانم
که پس ار وفات من چون به مزار من نیامد

ز کنار غیر گفتم به کنارم آید اما
ز کنار او نرفت و به کنار من نیامد

به رهت ز بیقراران بسی آمدند اما
به ره تو بیقراری به قرار من نیامد

نه همین نیامدم من ز پیت که از ضعیفی
ز پی تو آمدن هم ز غبار من نیامد

منم آن ضعیف صیدی که ز ننگ لاغریها
ز شکار افکنان کس به شکار من نیامد

ز وفا رفیق گفتم که به کارم آید اما
که گذشت کارم از کار و به کار من نیامد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.