۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۶

قاتل من ترک قتل بی گناهی هم نکرد
ریخت خون بی گناهی را که آهی هم نکرد

نه همین داد کس آن بیداد گر سلطان نداد
گوش بر فریاد داد دادخواهی هم نکرد

خاک راه او شدم شاید که بر من بگذرد
او بر غم من گذر بر خاک راهی هم نکرد

آنکه بی یادش نکردم من شبی روز از وفا
یاد من آن بی وفا سالی و ماهی هم نکرد

داشتم از چشم او چشم نگاه دمبدم
او به سوی من نگاه گاه گاهی هم نکرد

پر مزن لاف وفا ای غیر کان مه از جفا
آنچه با من کرد دایم، با تو گاهی هم نکرد

کی کند سوی رفیق بینوا هرگز نگاه
پادشاهی کو نگاهی سوی شاهی هم نکرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.