۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۷

شاد باد آنکه ز ناشادی من یاد نکرد
شد ز ناشادی من شاد و مرا شاد نکرد

ناله ی من اثری در دل صیاد نکرد
پر و بالم نگشود از قفس آزاد نکرد

آه از آن شوخ که صد کشور آباد به جور
کرد ویرانه و ویرانه ای آباد نکرد

شاه بیدادگر من به گدایی هرگز
وعده ی داد نفرمود که بیداد نکرد

ای بسا مرغ دل و طایر جان کان صیاد
در قفس کرد و یکی از قفس آزاد نکرد

دید چون حسن تو و عشق من آنکو همه عمر
جز ز شیرین و ز فرهاد ز کس یاد نکرد

پس از آن چشم به نقش رخ شیرین نگشود
بعد از این گوش به افسانه ی فرهاد نکرد

غیر تو حور لقا جز تو پریزاد رفیق
مایل حور نشد میل پریزاد نکرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.