۱۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۰

روزم سیاه شد ز نگاه کلاه دوز
آه از نگاه چشم سیاه کلاه دوز

گاهی ز دیدگاه ز دل خون چکاندم
طرز نگاه گاه بگاه کلاه دوز

از قد سر و روی مهم کرده بی نیاز
قد چو سرو و روی چو ماه کلاه دوز

از سر بصد کلاه کیانی نمی نهم
گر بر سرم نهند کلاه کلاه دوز

خوش باشد ار بسوزن مژگان رفو کنم
چاک دلم ز تار نگاه کلاه دوز

بر سر کله چو کج نهد از ناز سر نهند
خوبان کج کلاه به راه کلاه دوز

دعوی اگر کند که ز خوبان نکوترم
روی نکو بس است گواه کلاه دوز

سر زد گیاه مهر وی از سینه، زد چو سر
از باغ حسن مهر گیاه کلاه دوز

از بی زری رفیق بود بی کلاه سیم
نه جرم من بود نه گناه کلاه دوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.