هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از نگاه و رفتار کلاه‌دوزی سخن می‌گوید که باعث سیاهی روز و دل‌آزاری او شده است. او از نگاه جذاب و فریبنده کلاه‌دوز و تأثیر آن بر دلش شکایت می‌کند و گاهی از دیدگاه خود به خون جگر اشاره می‌کند. شاعر همچنین به زیبایی و غرور کلاه‌دوز اشاره کرده و می‌گوید حتی اگر کلاهی گران‌قیمت بر سرش نهند، حاضر نیست آن را بپذیرد. در نهایت، او از عشق و محبت کلاه‌دوز سخن می‌گوید و اینکه این عشق مانند گیاهی از سینه‌اش روییده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۶۰

روزم سیاه شد ز نگاه کلاه دوز
آه از نگاه چشم سیاه کلاه دوز

گاهی ز دیدگاه ز دل خون چکاندم
طرز نگاه گاه بگاه کلاه دوز

از قد سر و روی مهم کرده بی نیاز
قد چو سرو و روی چو ماه کلاه دوز

از سر بصد کلاه کیانی نمی نهم
گر بر سرم نهند کلاه کلاه دوز

خوش باشد ار بسوزن مژگان رفو کنم
چاک دلم ز تار نگاه کلاه دوز

بر سر کله چو کج نهد از ناز سر نهند
خوبان کج کلاه به راه کلاه دوز

دعوی اگر کند که ز خوبان نکوترم
روی نکو بس است گواه کلاه دوز

سر زد گیاه مهر وی از سینه، زد چو سر
از باغ حسن مهر گیاه کلاه دوز

از بی زری رفیق بود بی کلاه سیم
نه جرم من بود نه گناه کلاه دوز
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.