هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر عشق عمیق و یکطرفه‌ی شاعر به معشوق است. شاعر از داغ عشق، اسارت در دام زلف معشوق، و بی‌توجهی او شکایت می‌کند. همچنین، تأکید می‌کند که هیچ یار و دیاری جز معشوق ندارد و تمام عمرش را صرف عشق به او کرده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارند.

شمارهٔ ۱۶۱

بوده است ترا داغ نگاری نه و هرگز
دل برده ز تو لاله عذاری نه و هرگز

تا زلف تو شد دام به دام تو فتاده
لاغرتر از این صید شکاری نه و هرگز

با آنکه به راهش سر من خاک شد آن شوخ
هرگز به سرم کرد گذاری نه و هرگز

هر کس نگرد کوی تو و روی تو آن را
آید بنظر باغ و بهاری نه و هرگز

غیر از سگ کوی و سر کوی تو به عالم
بوده است مرا یار و دیاری نه و هرگز

زین طایفه خانه برانداز نشسته است
در خانه ی زین چون تو سواری نه و هرگز

در کارگه دهر رفیق ار کسی آموخت
جز کار غم عشق تو کاری نه و هرگز
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.