هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و سرگشتگی خود سخن می‌گوید. او از یار دوری می‌کند که به او توجهی ندارد، اما همچنان امیدوار است که روزی نظر او را جلب کند. شاعر از فقر و بی‌پولی خود نیز گلایه می‌کند و از یاری می‌گوید که دارای زیبایی و جذابیت است. در پایان، شاعر از وفاداری خود به معشوق سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که او را از خود دور نکند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به فقر و بی‌پولی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک کامل داشته باشد.

شمارهٔ ۱۷۶

منم آن عاشق سرگشته که بر خاک درش
تا سرش خاک نشد یار نیامد به سرش

هست زرین کمر و سیم تن آن شوخ مرا
بی زر و سیم کجا دست رود در کمرش

می کنم شب همه شب ناله در آن کو تا کی
کند از حال من آگاه نسیم سحرش

نظری کرد نهان سوی من و پنداری
که نهانی نظری هست به اهل نظرش

سر برآرند ز شوق رخش از خاک اگر
روزی افتد به سر خاک شهیدان گذرش

چون سگ کوی تو گردید رفیق از در خویش
مکنش دور و مگردان چو سگان دربدرش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.