۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۴

صدق و کذب من و اغیار نمی دانی حیف
عاشق از بلهوس ای یار نمی دانی حیف

طفلی و دوست ز دشمن نشناسی افسوس
کودکی یار ز اغیار نمی دانی حیف

به اسیران وفادار به جز جور و جفا
کاری ای شوخ جفاکار نمی دانی حیف

بی تو دل در قفس سینه اسیر غم و تو
حال این مرغ گرفتار نمی دانی حیف

جور و بیداد تو لطفست به عشاق دریغ
که چنین لطف سزاوار نمی دانی حیف

نه مرا دانی از اغیار و نه خود را ز بتان
بلبل از داغ و گل از خار نمی دانی حیف

همچو شمعت همه تن گشت زبان لیک رفیق
پیش او شیوه ی گفتار نمی دانی حیف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.