هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد و رنج عشق و جفای معشوق سخن میگوید. او از دلهایی که درگیر عشق و فراق هستند مینالد و به ستوهآمده از این جفاها، آرزو میکند که ای کاش معشوق بیوفا نبود. شاعر همچنین به رابطهی عمیق بین عاشق و معشوق اشاره میکند و بیان میدارد که معشوق نور چشمان و آرامش قلب اوست.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانهی عمیق و گاه دردناک است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیدهی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۸۶
کشد بهر وفا تا کی جفا دل
چو دلبر کاش بودی بی وفا دل
به جورش گر همه عمر آزماید
ندارد دست از آن جور آزما دل
به هر موئی دلی دارم تمنا
که بر هر موی او بندم جدا دل
بکش دست از جفای دل خدا را
ننالد تا ز دستت بر خدا دل
اگر جانان توئی جان را، خوشا جان
اگر دلبر توئی دل را، خوشا دل
تویی در دیده ی نمناک ما نور
توئی در سینه ی غمناک ما دل
ملامت کم کن ای ناصح که اینست
کز آن دلبر که برد از دست ما دل
در این کشور نخواهی دید ازین پس
به دست هیچ کس در هیچ جا دل
رفیق از دیده ام دل در بلا ماند
بود از دیده آری در بلا دل
اگر دل را نبودی ره نما چشم
نبودی در بلاها مبتلا دل
چو دلبر کاش بودی بی وفا دل
به جورش گر همه عمر آزماید
ندارد دست از آن جور آزما دل
به هر موئی دلی دارم تمنا
که بر هر موی او بندم جدا دل
بکش دست از جفای دل خدا را
ننالد تا ز دستت بر خدا دل
اگر جانان توئی جان را، خوشا جان
اگر دلبر توئی دل را، خوشا دل
تویی در دیده ی نمناک ما نور
توئی در سینه ی غمناک ما دل
ملامت کم کن ای ناصح که اینست
کز آن دلبر که برد از دست ما دل
در این کشور نخواهی دید ازین پس
به دست هیچ کس در هیچ جا دل
رفیق از دیده ام دل در بلا ماند
بود از دیده آری در بلا دل
اگر دل را نبودی ره نما چشم
نبودی در بلاها مبتلا دل
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.