هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، توصیفی زیبا از معشوق و احساسات شاعر نسبت به اوست. شاعر با استفاده از استعاره‌های طبیعی مانند گل، سرو و سنبل، زیبایی معشوق را ستایش می‌کند و از عشق و دل‌باختگی خود می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مستی و باده‌گساری دارد که نمادی از شور و حال عاشقانه است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌باشد. همچنین، اشارات به مستی و باده‌گساری ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۸۸

تو رشک گلشنی با کاکل و رخسار و قد ای گل
قدت سرو است و رخسارت گلست و کاکلت سنبل

تو افزونی به حسن ای سرو و گل دانم تو هم دانی
که من هم نیستم در عشق کم از قمری و بلبل

شود چون مرغ دل آزاد از دام تو کش داری
به قید زلف گه در بند و گه در حلقه ی کاکل

کند هر روز و هر شب محتسب با میکشان غوغا
درونش دائما چون خم ز جوش باده در غلغل

رفیق از باده ی سرشار او مستم چنان گویی
که از مستی نه عزم سیر گل دارم نه میل مل

داند کدام سنگدلم کرده تنگدل
آن را که کرده تنگدل آن شوخ سنگدل

خوشرنگ و بو گلی که ز گلچین و باغبان
گیرد به بوی جان و ستاند به رنگ دل

تا در عراق شهره شد آن بت به دلیری
دیگر نداد کس به بتان فرنگ دل

دل می برد به جنگ ز عشاق و غیر او
هرگز کسی نبوده ز عاشق به جنگ دل

زان بنگرد به ناز و شتابان رود به راه
تا گیرد از نظارگیان بی درنگ دل

نگذارد آنکه زمزمه ی دل شنیده است
بر بانگ نای گوش و به آواز چنگ دل

مردن رفیق بر در او به که دور از او
دادن به عار جان و نهادن به ننگ دل
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.