۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۱

ای کرده جوانی تو پیرم
مپسند که از غمت بمیرم

گر کار به جان رسد دل از جان
برگیرم و از تو برنگیرم

تا طور تو گشت دلپسندم
تا طرز تو گشت دلپذیرم

جز ذکر تو نیست بر زبانم
جز فکر تو نیست در ضمیرم

هر روز ز جان و هر شب از دل
بی روی تو ای مه منیرم

تا کی به ملک رسد خروشم
تا کی به فلک رسد نفیرم

ابروی تو می کشد به تیغم
مژگان تو می زند به تیرم

گوید کشمت به تیغ اما
ترسم بکشد رفیق دیرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.