۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۲

روزگاری روز خوش از وصل یاری داشتم
داشتم روز خوش و خوش روزگاری داشتم

فارغ از بیم فراغ آسوده از امید وصل
نه غم هجری نه درد انتظاری داشتم

دیده بر رخسار جانان دست در آغوش یار
جرأت بوسی و یارای کناری داشتم

نه دلم بی صبر بود از غم نه جانم بی قرار
هم بدل صبری و هم در جان قراری داشتم

معتبر بودم به نزدیک سگان کوی دوست
با همه بی اعتباری اعتباری داشتم

گر چه هرگز شیوه ی یاری نمی دیدم ز یار
داشتم خاطر به این خرم که یاری داشتم

بود تا کویش دیارم تا سگش یارم رفیق
خوش دیار و یاری و یار دیاری داشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.