هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به یاد روزهای خوش گذشته میپردازد که در کنار یار خود بوده و از هرگونه غم و اندوه دور بوده است. او از لحظات عاشقانه و صمیمیت با یار خود یاد میکند و احساس ارزشمندی در نزد یار و حتی سگان کوی او داشته است. با وجود اینکه یارش شیوهی خاصی در عشقورزی نداشته، شاعر از این احساس خوشحال بوده که یاری دارد. در نهایت، او از دیار و یار خود به نیکی یاد میکند.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که درک عمیقتر آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم شعری ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۲۰۲
روزگاری روز خوش از وصل یاری داشتم
داشتم روز خوش و خوش روزگاری داشتم
فارغ از بیم فراغ آسوده از امید وصل
نه غم هجری نه درد انتظاری داشتم
دیده بر رخسار جانان دست در آغوش یار
جرأت بوسی و یارای کناری داشتم
نه دلم بی صبر بود از غم نه جانم بی قرار
هم بدل صبری و هم در جان قراری داشتم
معتبر بودم به نزدیک سگان کوی دوست
با همه بی اعتباری اعتباری داشتم
گر چه هرگز شیوه ی یاری نمی دیدم ز یار
داشتم خاطر به این خرم که یاری داشتم
بود تا کویش دیارم تا سگش یارم رفیق
خوش دیار و یاری و یار دیاری داشتم
داشتم روز خوش و خوش روزگاری داشتم
فارغ از بیم فراغ آسوده از امید وصل
نه غم هجری نه درد انتظاری داشتم
دیده بر رخسار جانان دست در آغوش یار
جرأت بوسی و یارای کناری داشتم
نه دلم بی صبر بود از غم نه جانم بی قرار
هم بدل صبری و هم در جان قراری داشتم
معتبر بودم به نزدیک سگان کوی دوست
با همه بی اعتباری اعتباری داشتم
گر چه هرگز شیوه ی یاری نمی دیدم ز یار
داشتم خاطر به این خرم که یاری داشتم
بود تا کویش دیارم تا سگش یارم رفیق
خوش دیار و یاری و یار دیاری داشتم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.