هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و ناکامی در عشق می‌گوید. او با بیان احساسات خود، از رنج دوری از معشوق و بی‌وفایی او سخن می‌گوید و به تصاویری مانند آدم از بهشت رانده شده اشاره می‌کند. شاعر همچنین از گمنامی و بی‌نام و نشانی خود می‌نالد و احساس پیری زودرس ناشی از غم را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند درد فراق و پیری زودرس نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۰۳

به حسرت ای پری می دانی از کویت چسان رفتم
چسان آدم ز جنت رفته بیرون آنچنان رفتم

به کویت آمدم با جان شاد و خاطر خرم
وز آنجا با دل خونین و چشم خونفشان رفتم

نرفتم گر به من نامهربان بودی ولی چون تو
به من نامهربان، با غیر بودی مهربان رفتم

ز تیغ کینه و از خنجر بیداد تو هر گه
به سویت آمدم دلخسته و آزرده جان رفتم

نداری ز آمد و رفتم خبر کز بیم خوی تو
به کویت آمدم پنهان و از کویت نهان رفتم

نمی یابد کسی جایی نشان از من ز گمنامی
که بی نام آمدم اینجا وزینجا بی نشان رفتم

گلی چون روی و سروی چون قدت بینم مگر عمری
به طرف گلستان گشتم بگشت بوستان رفتم

ننالم از گرفتاری من آن مرغ گرفتارم
که خود بهر گرفتاری به دام از آشیان رفتم

جوان گشتم ز می پیرانه سر جائی نمی دانم
به از بتخانه کانجا آمدم پیر و جوان رفتم

نمی رفتم ز طعن دشمنان زان کو رفیق اما
ز کوی او اگر رفتم ز پند دوستان رفتم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.