هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و فراق سخن میگوید و بیان میکند که هرچند معشوق او را رها کرده و آرامش را از او گرفته، اما هنوز به این امید است که روزی معشوق به یاد او بیفتد و دلش برایش بتپد. او از نگاه معشوق و تأثیر آن بر زندگی خود میگوید و آرزو میکند که دوباره مورد لطف و عنایت قرار گیرد. شاعر همچنین از احساس تنهایی و اسارت در دام عشق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و پیچیدهای است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۲۰۷
نداده هیچ جایی شور عشقی هیچ کس یادم
اگر دشتست مجنونم اگر کوه است فرهادم
اگر چه رفتی و بردی قرار از جان ناشادم
به این شادم که نتوانی روی یک لحظه از یادم
ترا هر روز افزون می شود بیداد و من با خود
در این اندیشه ام کز لطف روزی می دهی دادم
خرابم کرد چشمت از نگاهی چشم آن دارم
که از چشم عنایت بار دیگر سازد آبادم
به گوشش کی رسد با این ضعیفی ناله ام یارب
بیفکن در دل او تا کند گوشی به فریادم
ز سرو و گل چه حاصل سرو قد گلعذار من
که تا گرداند از گل، فارغ و از سرو آزادم
رفیق آن عندلیب ز آشیان دورم در این گلشن
که تا از بیضه بیرون آمدم در دام افتادم
اگر دشتست مجنونم اگر کوه است فرهادم
اگر چه رفتی و بردی قرار از جان ناشادم
به این شادم که نتوانی روی یک لحظه از یادم
ترا هر روز افزون می شود بیداد و من با خود
در این اندیشه ام کز لطف روزی می دهی دادم
خرابم کرد چشمت از نگاهی چشم آن دارم
که از چشم عنایت بار دیگر سازد آبادم
به گوشش کی رسد با این ضعیفی ناله ام یارب
بیفکن در دل او تا کند گوشی به فریادم
ز سرو و گل چه حاصل سرو قد گلعذار من
که تا گرداند از گل، فارغ و از سرو آزادم
رفیق آن عندلیب ز آشیان دورم در این گلشن
که تا از بیضه بیرون آمدم در دام افتادم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.