۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۰

دل چیست تا به دست تو ای دلستان دهم
بخرام بر سرم که به پای تو جان دهم

خون مرا بریز که در موقف حساب
نتوانمت ز رشک به داور نشان دهم

گر جان دهم به هجر از آن به که یار را
در بزم غیر بینم و از رشک جان دهم

نامهربان مباش به من آن قدر که دل
بستانم از تو و به مه مهربان دهم

شرمنده از سگان ویم تا به کی رفیق
شبها به ناله درد سر مردمان دهم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.