۱۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۵

تا از تو دور ای در نایاب مانده ام
از گریه چون صدف به ته آب مانده ام

از بحر چشم ریخته ام بسکه بی تو آب
از آب چشم خویش به گرداب مانده ام

دیگر نمانده تاب صبوری به من بیا
بنگر که چون جدا ز تو بی تاب مانده ام

ترسم به خواب نیز نبینم ترا شبی
زینسان که در فراق تو بی خواب مانده ام

مردم تمام روی به محراب و من رفیق
رو سوی یار و پشت به محراب مانده ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.