هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رنجها و فداکاریهای خود برای معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که به خاطر معشوق، دوستان را به دشمن تبدیل کرده و هستی خود را سوزانده است. همچنین، از بیثمر بودن تلاشهایش در جستجوی آرامش و خوشبختی بدون معشوق میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و فداکاری نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۲۳۲
دوستان را به خود از بهر تو دشمن کردم
کس به دشمن نکند آنچه به خود من کردم
دامنم گشت ز خون مژه گلگون این بود
آن گل عیش که من بی تو به دامن کردم
خرمن هستی خود سوختم از آه ببین
که چه با خویش من سوخته خرمن کردم
کم دلت سوخت به حال دلم از آتش آه
از چه سوز دل خود پیش تو روشن کردم
یادم از روی تو و کوی تو آمد هر گاه
بی تو سیر گل و نظاره ی گلشن کردم
کردم اندیشه ی فردوس برون از سر خویش
بر سر کوی تو آن روز که مسکن کردم
نشدم کامروا از حرم و دیر رفیق
به عبث پیروی شیخ و برهمن کردم
کس به دشمن نکند آنچه به خود من کردم
دامنم گشت ز خون مژه گلگون این بود
آن گل عیش که من بی تو به دامن کردم
خرمن هستی خود سوختم از آه ببین
که چه با خویش من سوخته خرمن کردم
کم دلت سوخت به حال دلم از آتش آه
از چه سوز دل خود پیش تو روشن کردم
یادم از روی تو و کوی تو آمد هر گاه
بی تو سیر گل و نظاره ی گلشن کردم
کردم اندیشه ی فردوس برون از سر خویش
بر سر کوی تو آن روز که مسکن کردم
نشدم کامروا از حرم و دیر رفیق
به عبث پیروی شیخ و برهمن کردم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.