هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه عمیق خود می‌گوید و بیان می‌کند که غم تنها همدم او در جهان است. او به غم عادت کرده و حتی اگر غم هم نباشد، باز هم احساس خوشحالی نمی‌کند. شاعر از ناامیدی، بی‌وفایی انسان‌ها و دردهای درونش سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که هیچ امیدی به زندگی ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق غم و ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک این مفاهیم نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۲۴۲

به عالم حاصلی جز غم ندارم
ولی یک جو غم عالم ندارم

به جز غم در جهان همدم ندارم
وگر غم هم نباشد غم ندارم

چنان خو کرده ام با غم که گر غم
ندارم خاطر خرم ندارم

بهر جورم که خواهی امتحان کن
که من در صبر پائی کم ندارم

از آن خو با جفا دارم که هرگز
وفا چشم از بنی آدم ندارم

کسی کابم زند بر آتش دل
به غیر از دیده ی پرنم ندارم

من و جام دمادم ز آن که بی می
امید زندگی یک دم ندارم

به دل بس داغ دارم لیک در دل
رفیق اندیشه ی مرهم ندارم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.