هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد عشق و فراق شکایت میکند و از معشوق خود میخواهد که بر او رحم کند. او از رنجهای عشق و اشکهای خونین میگوید و از بیتفاوتی معشوق گلایه میکند. شاعر همچنین به مسائل معنوی و ایمانی اشاره میکند و از عشق به عنوان تنها موضوع مهم در زندگی خود یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مسائل معنوی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۴۳
چند از دست تو سوزد جان من
رحم کن بر جان من جانان من
جان من درد تو و داغ تو چند
بر دل من باشد و بر جان من
دامنم پرخون دل شد بسکه ریخت
خون دل از دیده در دامان من
شرم بادم زین مسلمانی که برد
نامسلمان کودکی ایمان من
غافل از درمان درد من مباش
ای طبیب درد بی درمان من
ترسم آخر چشم خون افشان کند
آشکارا قصهٔ پنهان من
نیست هست از هر چه در عالم رفیق
جز حدیث عشق در دیوان من
رحم کن بر جان من جانان من
جان من درد تو و داغ تو چند
بر دل من باشد و بر جان من
دامنم پرخون دل شد بسکه ریخت
خون دل از دیده در دامان من
شرم بادم زین مسلمانی که برد
نامسلمان کودکی ایمان من
غافل از درمان درد من مباش
ای طبیب درد بی درمان من
ترسم آخر چشم خون افشان کند
آشکارا قصهٔ پنهان من
نیست هست از هر چه در عالم رفیق
جز حدیث عشق در دیوان من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.