۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۹

کی تو چو من ای نگار داری
چون من تو یکی هزار داری

صد عاشق بی قرار داری
صد چیست که صد هزار داری

یک وعده وفا نکرده خلقی
هر گوشه در انتظار داری

روزی بکسی نمی کنی شام
خوی بد روزگار داری

چون گل دارم عزیزت ای گل
چون خارم اگرچه خوار داری

در رخنه ی پیرهن گلستان
در چاک قبا بهار داری

کار تو جفاست رو جفا کن
با مهر و وفا چه کار داری

ما را چو رفیق از تو فخر است
هر چند ز ما تو عار داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.