۹۴ بار خوانده شده
بخشم از من گذر کردی و رفتی
چه وه بود اینکه سر کردی و رفتی
ز فکر رفتنت آشفته بودم
مرا آشفته تر کردی و رفتی
خبر کردی مرا از رفتن خویش
ز خویشم بی خبر کردی و رفتی
نکرد آن با پدر یوسف ز رفتن
که با من ای پسر کردی و رفتی
چه بد دیدی ز وضع من که با من
چنین قطع نظر کردی و رفتی
نه تنها عزم رفتن کرد جانها
تو چون عزم سفر کردی و رفتی
رفیق و ترک تو کردن محالست
تو ترک او اگر کردی و رفتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چه وه بود اینکه سر کردی و رفتی
ز فکر رفتنت آشفته بودم
مرا آشفته تر کردی و رفتی
خبر کردی مرا از رفتن خویش
ز خویشم بی خبر کردی و رفتی
نکرد آن با پدر یوسف ز رفتن
که با من ای پسر کردی و رفتی
چه بد دیدی ز وضع من که با من
چنین قطع نظر کردی و رفتی
نه تنها عزم رفتن کرد جانها
تو چون عزم سفر کردی و رفتی
رفیق و ترک تو کردن محالست
تو ترک او اگر کردی و رفتی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.