۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۱

بخشم از من گذر کردی و رفتی
چه وه بود اینکه سر کردی و رفتی

ز فکر رفتنت آشفته بودم
مرا آشفته تر کردی و رفتی

خبر کردی مرا از رفتن خویش
ز خویشم بی خبر کردی و رفتی

نکرد آن با پدر یوسف ز رفتن
که با من ای پسر کردی و رفتی

چه بد دیدی ز وضع من که با من
چنین قطع نظر کردی و رفتی

نه تنها عزم رفتن کرد جان‌ها
تو چون عزم سفر کردی و رفتی

رفیق و ترک تو کردن محالست
تو ترک او اگر کردی و رفتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.