۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۲

ز تست ما را امید یاری به توست ما را امیدواری
خدا امید ترا برآرد امید ما را اگر برآری

گذشت عمری که هست کارم شبان و روزان فغان و زاری
ز جور یاری که هست کارش بیار خصمی به خصم یاری

گذشت کارم ز کار همدم مجوی درمان مخواه مرهم
چه نفع درمان به درد مهلک چه سود مرهم به زخم کاری

بود که روزی رسی ز راهی به خسته‌جانی کنی نگاهی
نهاده‌ام دل به دردمندی گرفته‌ام خو به خاکساری

به عجز گفتم ترا شود دل به رحم مایل ولی چه حاصل؟
نداد سودی فغان و ناله نکرد کاری خروش و زاری

رفیق با من جفا و جورش نباشد اکنون که هست با من
همیشه شغلش ستیزه‌جویی مدام کارش ستم‌شعاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.