هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و انتظار معشوق میگوید و از درد فراق و دوری شکایت میکند. او آرزو میکند که معشوق به دیدارش بیاید و از روزهایی که در انتظار گذرانده، سخن میگوید. همچنین، به امید دیدار و لطف معشوق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم شعری ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۲۹۳
خوش آنکه کشی باده و از خانه برآیی
مستان و غزلخوان به سر رهگذر آیی
من کز خبر آمدنت حال ندارم
حالم چه بود گر به سر و بیخبر آیی؟
بهر نگهی چند شب و روز نشینم
بر هر سر راهی تو ز راه دگر آیی
یک امشبم از عمر بود باقی و خواهم
گر شام نیایی به سر من سحر آیی
نورسته نهال تو و از دیده رفیقت
امروز دهد آب که روزی به بر آیی
مستان و غزلخوان به سر رهگذر آیی
من کز خبر آمدنت حال ندارم
حالم چه بود گر به سر و بیخبر آیی؟
بهر نگهی چند شب و روز نشینم
بر هر سر راهی تو ز راه دگر آیی
یک امشبم از عمر بود باقی و خواهم
گر شام نیایی به سر من سحر آیی
نورسته نهال تو و از دیده رفیقت
امروز دهد آب که روزی به بر آیی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.