۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۰

پیام من برسان ای نسیم صبح به جایی
که نه شمال از آنجا گذر کند نه صبایی

بگو به او که ازان بی نشان و نام جهانم
که چیست نام و نشان تو کیستی و کجایی

هوای وصل کسی در سر منست که از وی
به هر دلی هوسی و به هر سریست هوایی

مراست مهر نگاری کش اوستاد به طفلی
نگفته نکته ی مهری نداده درس وفایی

شوم هلاک طبیبی که از کرم نگذارد
به داغ و درد غریبان نه مرهمی نه دوایی

کنی به سوی رفیق ار نظر بعید نباشد
بعید نیست ز شاهی نظر به سوی گدایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.