۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۷

جفاکارا به یاران جز جفا کاری نمی‌دانی
نمی‌دانم چرا رسم و ره یاری نمی‌دانی

چو می‌بینی مرا با آنکه یقین حالم
تغافل می‌کنی زان سان که پنداری نمی‌دانی

به این شادی که می‌دانی طریق دلبری اما
چه سود از دلبری چون رسم دلداری نمی‌دانی

غم خود با تو گفتم تا تو غمخوارم شوی لیکن
نخوردی چون غمی هرگز تو غمخواری نمی‌دانی

جفاکاری بسی می‌دانی ای جان رفیق اما
جفاکارا چه حاصل چون وفاداری نمی‌دانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.