۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۹

تو نامهربان مه همانی که بودی
همان ماه نامهربانی که بودی

مرا آزمودی همه عمر و اکنون
همان در پی امتحانی که بودی

بر آن بودی اول که از در برانی
چو می بینمت بر همانی که بودی

دلم سوختی کاستی جان و بازم
مراد دل و کام جانی که بودی

به تو از وفا من چنانم که بودم
به من از جفا تو چنانی که بودی

همین از تو من تلخکامم وگرنه
تو آن شوخ شیرین زبانی که بودی

رفیق از غم آن جفا جو همانا
شکسته دل و ناتوانی که بودی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.