۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۲

دمی هزار جفا می کشم ز خوی فلانی
همان دلم ز جفا می کشد به سوی فلانی

در آرزوی فلانی گذشت عمرم و شادم
چو عمر می گذرد هم در آروزی فلانی

به هر کجا که دو کس گفتگو کنند [من؟] آنجا
به این گمان که بود بلکه گفتگوی فلانی

فرشتگان همه عاشق شوند گر به نکوئی
نکو بود رخ مه چون رخ نکوی فلانی

وگرنه آب حیاتست چون خضر ز چه خلقی
روانه اند ز هر سو به جستجوی فلانی

بهانه جوست فلک در جفا وگرنه ندارد
بهانه جویی خوی بهانه جوی فلانی

نکوست روی فلانی چه بودی آه که بودی
نکو چو روی فلانی رفیق خوی فلانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.