هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه بیانگر عشق و ارادت شاعر به معشوق است. او از فراق و هجران شکایت می‌کند و از محبت و لطف معشوق سخن می‌گوید. شاعر از قید و بندهای عشق می‌نالد و آرزوی وصال دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۹

بر آن سرم که نهم سر به پای جانان را
کنم به دست ارادت نثار او جان را

خدا کند بهکرامت فزوده محض کرم
ز من قبول کند این کمینه قربان را

به جاه و دولت و دست و زبان ادا چو نشد
به جان قضا کنم از وی سپاس احسان را

مرا که چهر و لبت شد به کام دل چه کنم
حدیث کوثر و اوصاف باغ رضوان را

دلم کجا رهد از قید این پریشانی
مگرتو جمع کنی طره ی پریشان را

مطاف زلف پریشان حریم طلعت خویش
به گرد حور ببین جمع حزب شیطان را

هزار دامن خاک از کفت به سر کردم
کشیدی از کف من تا به خشم دامان را

به طول روز فراقت مرا شبی پاید
که با تو شرح کنم روزگار هجران را

ز بوی وصل جمالت به جان مهجورم
همان رسد که ز باد بهار بستان را

به راه عشق و ز اول پی از کفم بردی
درنگ و دین و دل اسلام وعقل وایمان را

صفایی از تو به جور و جفا نتابد روی
به لطف و مهر چه کار است بنده فرمان را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.