۱۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۱

به جز خار جفا زین گل عذاران
مرا نامد نصیب از خیل یاران

شدم پیر از فراقش در جوانی
نهالم را دی آمد در بهاران

گراییدم به عشق از شوق رفتم
به پای ناودان از زیر باران

کمان ابروی ما را گو به پرهیز
ز تیر ناله شب زنده داران

بیا واعظ ببین آن گونه تا من
نمایم با تو داغ سوگواران

تو تا خود زخم تیغش برنداری
خبر نایی ز سوز داغداران

به چشم عبرتش یک ره نظر کن
ولی غافل مشو ز آن تیر باران

ز جانان جور و ناز آمد تلافی
به پاداش وفای حق گزاران

ز صد گلزار بیزاری بجویند
بدین رخ گر ببینندت هزاران

نه تنها شد صفایی پای بندت
چو من سرگشته داری صد هزاران
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.