هوش مصنوعی: این شعر از درد عشق و فراق سخن می‌گوید. شاعر از جفاهای معشوق و رنج‌های عاشقی می‌نالد، از پیر شدن زودرس در جوانی به دلیل فراق و از تیرهای ناله‌های شبانه یاد می‌کند. او از واعظ می‌خواهد تا درد عاشقان را ببیند و عبرت بگیرد. همچنین، اشاره می‌کند که عشق او تنها نیست و هزاران نفر مانند او درگیر این درد هستند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۳۰۱

به جز خار جفا زین گل عذاران
مرا نامد نصیب از خیل یاران

شدم پیر از فراقش در جوانی
نهالم را دی آمد در بهاران

گراییدم به عشق از شوق رفتم
به پای ناودان از زیر باران

کمان ابروی ما را گو به پرهیز
ز تیر ناله شب زنده داران

بیا واعظ ببین آن گونه تا من
نمایم با تو داغ سوگواران

تو تا خود زخم تیغش برنداری
خبر نایی ز سوز داغداران

به چشم عبرتش یک ره نظر کن
ولی غافل مشو ز آن تیر باران

ز جانان جور و ناز آمد تلافی
به پاداش وفای حق گزاران

ز صد گلزار بیزاری بجویند
بدین رخ گر ببینندت هزاران

نه تنها شد صفایی پای بندت
چو من سرگشته داری صد هزاران
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.