هوش مصنوعی: این شعر از درد هجران و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از جفاهای معشوق، حسرت دوری و بی‌وفایی او شکایت دارد و با تصاویری مانند "پر کاه" و "دیوار حسرت"، احساس درماندگی و اندوه خود را بیان می‌کند. او از تغافل معشوق و افزایش روزافزون ناز و جفایش می‌نالد و با اشاره به "حسن بی‌پایان" و "داستان دراز عشق"، تناقض میان کوتاهی عمر و طولانی بودن درد فراق را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عمیق ادبی مانند "تغافل"، "جفا" و "حسرت" برای نوجوانان کم‌سال ممکن است دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۳۸

در تب و تیمار هجر همچو پر کاه
روی به دیوار حسرتم گه و بی گاه

شرم و غرور و تغافل این همه تا چند
کاش نمی کردمت ز عشق خود آگاه

روز به روزت جفا و ناز فزون شد
رحم ندارد مگر به سخت دلت راه

چشم وفا هر که داشت از تو جفا دید
آمده از روی طوع و رفته به اکراه

قصه ی عشقت همی درازتر آید
هر چه کنم داستان حسن توکوتاه

هر نگهی در رخ تو دارم و صد اشک
هر نفسی از دل تو دارم و صد آه

چندگزایم به یاد لعل مذابت
دست تغابن ز شام تا به سحرگاه

غیر تو ای مه که کاستی چو هلالم
کاهش خود بوه است خاصیت ماه

دل به وفای تو بسته بودم و اینک
تن به جفا بایدم نهاد علی الله

مسکنت کوی تست دولت جاوید
نیست مرا حاجتی به سلطنت شاه

هرکه صفایی چو من ندید چه از ره
لاجرم از ره به سر درآمده در چاه
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.