هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به واقعه کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش اشاره دارد. در آن از رنجها، تشنگی، و بیعدالتیهای رخداده در این واقعه سخن میرود و احساسات عمیق حزن و اندوه را بیان میکند. همچنین، به تأثیر این رویداد بر جهان و طبیعت اشاره شده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل موضوعات عمیق مذهبی و تاریخی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال سنگین باشد. همچنین، توصیفهای غمگین و صحنههای مربوط به شهادت نیاز به درک عاطفی و فکری بالاتری دارد.
بند ۱۱
شط فرات از آتش حسرت کباب شد
وز تشنگیش از عرق خجلت آب شد
در حلق ساکنان بهشت آب سلسبیل
بر یاد تشنه کامی او خون ناب شد
جبریل دست برسر و سر برد زیر بال
چون دست برعنان زد و پا در رکاب شد
خود پس چرا نداد کسی داد اهل بیت
کز آن غریور و غلغله روز حساب شد
امر شکیب کرد حرم را و خویشتن
بر ناشکیبی همه بی صبر و تاب شد
عمر از فراز روی و اجل در قفای او
این بی درنگ آمد و آن با شتاب شد
از صدر تا به صف همه لرزید عرش و فرش
در صف چو صدر زین تهی از آن جناب شد
اجزای کاینات سراپا بلند و پست
هر ذره ذره بی سر و پا ز اضطراب شد
چرخ از روش ستاد و زمین در طپش فتاد
زیر و زبر جهان همه پر انقلاب شد
از آه و اشک سینه و دامان باغ و دشت
صحرای آتش آمد و دریای آب شد
تا خون حلق اوکف صحرا نگار کرد
از خون دیده دامن زهرا خضاب شد
با آنکه جای غم نه ازین داغ ناگزیر
در باغ خلد فاطمه بی خورد و خواب شد
ساکن شو ای فلک که درین دور دیر پای
بطحا و یثرب از حرکاتت خراب شد
ز آن خون بی گناه عجب تر که آن گروه
خشنود ازین شدند که کاری ثواب شد
آه از دمی که فارس میدان کربلا
چون اشک خود فتاد به دامان کربلا
وز تشنگیش از عرق خجلت آب شد
در حلق ساکنان بهشت آب سلسبیل
بر یاد تشنه کامی او خون ناب شد
جبریل دست برسر و سر برد زیر بال
چون دست برعنان زد و پا در رکاب شد
خود پس چرا نداد کسی داد اهل بیت
کز آن غریور و غلغله روز حساب شد
امر شکیب کرد حرم را و خویشتن
بر ناشکیبی همه بی صبر و تاب شد
عمر از فراز روی و اجل در قفای او
این بی درنگ آمد و آن با شتاب شد
از صدر تا به صف همه لرزید عرش و فرش
در صف چو صدر زین تهی از آن جناب شد
اجزای کاینات سراپا بلند و پست
هر ذره ذره بی سر و پا ز اضطراب شد
چرخ از روش ستاد و زمین در طپش فتاد
زیر و زبر جهان همه پر انقلاب شد
از آه و اشک سینه و دامان باغ و دشت
صحرای آتش آمد و دریای آب شد
تا خون حلق اوکف صحرا نگار کرد
از خون دیده دامن زهرا خضاب شد
با آنکه جای غم نه ازین داغ ناگزیر
در باغ خلد فاطمه بی خورد و خواب شد
ساکن شو ای فلک که درین دور دیر پای
بطحا و یثرب از حرکاتت خراب شد
ز آن خون بی گناه عجب تر که آن گروه
خشنود ازین شدند که کاری ثواب شد
آه از دمی که فارس میدان کربلا
چون اشک خود فتاد به دامان کربلا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: ترکیب بند
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بند ۱۰
گوهر بعدی:بند ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.