هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به سوگواری و عزاداری برای امام حسین (ع) و وقایع کربلا میپردازد. در آن، طبیعت، فرشتگان، و تمام موجودات در غم این واقعه میگریند و از ظلم و ستمی که بر امام حسین (ع) و یارانش روا داشته شده است، ابراز اندوه میکنند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق مذهبی و عاطفی است که درک کامل آن نیاز به شناخت تاریخی و مذهبی از واقعه کربلا دارد. همچنین، برخی تصاویر و توصیفات ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال سنگین یا نامفهوم باشد.
بند ۱۳
برحالت غریبی او آسمان گریست
تنها نه آسمان همه کون و مکان گریست
چون سوی مقتل آمد و برکشتگان گذشت
بر هر جوان و پیر خروشان چنان گریست
کزتاب شرم در رخ او ماسوا گداخت
و ز باب رحم بردل او کن فکان گریست
هم بر رجال کشته بی کفن و دفن سوخت
هم برنساء زنده ی بیخانمان گریست
از ناله اش خروش به خلد برین فتاد
وز گریه اش بتول به باغ جنان گریست
برسینه و لبش همه صحرا و باغ سوخت
بر دیده و دلش همه دریا و کان گریست
گل ها به خاک ریخت چو گلشن به باد رفت
بلبل به حسرت آمد و بر باغبان گریست
دل هرچه داشت خون جگر سوی دیده راند
چشم از پی نثار رهش ناتوان گریست
چون انس جان برید ز جان جان انس و جان
تن انس جان گذارده بر انس و جان گریست
لب تشنه نحر شد لب نهر فرات آه
با آنکه نهر در غمش آب روان گریست
تا پیکر امام زمان برزمین فتاد
روح الامین به حال زمین و زمان گریست
جسم جهان فتاد تهی ز آن جهان جان
جان جهانیان به عزای جهان گیست
بریک جوان و پیر وی ابقا نکرد خصم
هرچند زان سپه همه پیر و جوان گریست
براین غریب دشت بلا نفس و عقل سوخت
براین قتیل تیغ جفا جسم و جان گریست
جانم به تاب ز انده بی تابیت حسین
خاکم به باد ز آتش بی آبیت حسین
تنها نه آسمان همه کون و مکان گریست
چون سوی مقتل آمد و برکشتگان گذشت
بر هر جوان و پیر خروشان چنان گریست
کزتاب شرم در رخ او ماسوا گداخت
و ز باب رحم بردل او کن فکان گریست
هم بر رجال کشته بی کفن و دفن سوخت
هم برنساء زنده ی بیخانمان گریست
از ناله اش خروش به خلد برین فتاد
وز گریه اش بتول به باغ جنان گریست
برسینه و لبش همه صحرا و باغ سوخت
بر دیده و دلش همه دریا و کان گریست
گل ها به خاک ریخت چو گلشن به باد رفت
بلبل به حسرت آمد و بر باغبان گریست
دل هرچه داشت خون جگر سوی دیده راند
چشم از پی نثار رهش ناتوان گریست
چون انس جان برید ز جان جان انس و جان
تن انس جان گذارده بر انس و جان گریست
لب تشنه نحر شد لب نهر فرات آه
با آنکه نهر در غمش آب روان گریست
تا پیکر امام زمان برزمین فتاد
روح الامین به حال زمین و زمان گریست
جسم جهان فتاد تهی ز آن جهان جان
جان جهانیان به عزای جهان گیست
بریک جوان و پیر وی ابقا نکرد خصم
هرچند زان سپه همه پیر و جوان گریست
براین غریب دشت بلا نفس و عقل سوخت
براین قتیل تیغ جفا جسم و جان گریست
جانم به تاب ز انده بی تابیت حسین
خاکم به باد ز آتش بی آبیت حسین
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: ترکیب بند
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بند ۱۲
گوهر بعدی:بند ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.