هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به واقعهی کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش اشاره دارد. اشعار مملو از احساسات غمانگیز و توصیف رنجها و فداکاریهای اهل بیت است. همچنین، به خیانتها و ظلمهای دشمنان نیز پرداخته شده است.
رده سنی:
15+
محتوا دارای مضامین عمیق مذهبی و تاریخی است و ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، توصیف صحنههای غمانگیز و خشونتآمیز نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
بند ۲۱
کای یار بی کسان سخن جان گزا زدی
کآتش به جان دوده ی آل عبا زدی
داری سرشکستن دل های ما که تیغ
بستی به قصد دشمن و بر قلب ما زدی
داغی که بود در خور اعدای سخت جان
از ماجرای خود به دل ما چرا زدی
آن ضربتی که سینه ی بیگانه را سزاست
بی دست و تیغ بر جگر آشنا زدی
آتش زدی به خلوتیان حریم قدس
بی پرده زین سخن که به ما بر ملا زدی
دم درگلوی ما همه شد آتشین گره
در پاسخ تو تا دم از این ماجرا زدی
دامن کشیدی از من و کلثوم گوییا
دامن بر آتش دل خیر النساء زدی
خود را قتیل و اهل حرم را اسیر گیر
پندار خود که بر صف قوم دغا زدی
رفتی به سوی مقتل وگشتی نگون ز اسب
خفتی به روی خاک و به خون دست و پا زدی
ایل حجاز ساز حسینی کنند راست
تا با مخالفان عراق این نوا زدی
از پرده ی جگر همه چون نی نوا زنند
تا تو قدم به ناحیه ی نینوا زدی
کیوان فراشت رایت کرببلای ما
تا تو علم به بادیه ی کربلا زدی
کردی به دست خویش سر خویش و اقربا
گوی ولا و بر سر کوی بلا زدی
در پای دوست دست فشاندی ز ماسوا
در راه قرب بر دو جهان پشت پا زدی
این گفت و رفت از خود و افتاد بر زمین
برخاست بار دیگر و با گریه گفت این
کآتش به جان دوده ی آل عبا زدی
داری سرشکستن دل های ما که تیغ
بستی به قصد دشمن و بر قلب ما زدی
داغی که بود در خور اعدای سخت جان
از ماجرای خود به دل ما چرا زدی
آن ضربتی که سینه ی بیگانه را سزاست
بی دست و تیغ بر جگر آشنا زدی
آتش زدی به خلوتیان حریم قدس
بی پرده زین سخن که به ما بر ملا زدی
دم درگلوی ما همه شد آتشین گره
در پاسخ تو تا دم از این ماجرا زدی
دامن کشیدی از من و کلثوم گوییا
دامن بر آتش دل خیر النساء زدی
خود را قتیل و اهل حرم را اسیر گیر
پندار خود که بر صف قوم دغا زدی
رفتی به سوی مقتل وگشتی نگون ز اسب
خفتی به روی خاک و به خون دست و پا زدی
ایل حجاز ساز حسینی کنند راست
تا با مخالفان عراق این نوا زدی
از پرده ی جگر همه چون نی نوا زنند
تا تو قدم به ناحیه ی نینوا زدی
کیوان فراشت رایت کرببلای ما
تا تو علم به بادیه ی کربلا زدی
کردی به دست خویش سر خویش و اقربا
گوی ولا و بر سر کوی بلا زدی
در پای دوست دست فشاندی ز ماسوا
در راه قرب بر دو جهان پشت پا زدی
این گفت و رفت از خود و افتاد بر زمین
برخاست بار دیگر و با گریه گفت این
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: ترکیب بند
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بند ۲۰
گوهر بعدی:بند ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.