هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و مذهبی، به موضوعاتی مانند عشق به خدا، فداکاری در راه حق، واقعه کربلا، رضا و تسلیم در برابر اراده الهی، و امید به رحمت بیمنتهای خداوند پرداخته است. شاعر از زبان عاشقانه و معنوی برای بیان مفاهیم عمیق دینی و عرفانی استفاده کرده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و نیاز به شناخت قبلی از ادبیات عرفانی و تاریخی اسلام دارد.
بند ۹۷
گر جن و انس در قدمت جان فدا کنند
حاشا کی از حقوق تو یک جو ادا کنند
کار خدا و خلق چو با هم قیاس شد
انکار صدق غایله ی کربلا کنند
با آنکه این معامله در زر و قوع یافت
ارباب ریب حیرت ازین ماجرا کنند
بیش از حساب حکمت این بیع وآن شری است
امر حکیم را ز چه چون و چرا کنند
در ملک غم جوار حسینش نصیب شد
روز بلی هر آنکه نصیبش بلا کنند
گردن به بند بندگیت هر که در نهاد
در محشرش برات رهایی عطا کنند
حب مکان کوی تو چون خود ز نیک و بد
کی ز استخوان و مغز صفایی فرا کنند
بر دامن رضای تو دستی زد استوار
دستی که در ولای تو از تن جدا کنند
بال و پرش به دام شکستن کجا رواست
مرغی کش از قفس به ترحم رها کنند
امید کاولیای نعم روز بازخواست
در خواستی صواب ازین نز خطا کنند
اجرام من که هست برون از حدود و ثبت
جبران به فضل و رحمت بی منتها کنند
ای دل مپوش جز ره دارالشفای دوست
درد تو و مرا مگر آنجا دوا کنند
با صدق و کذب منکر فضلم چه اعتناست
دشنام اگر دهند به جد یا دعا کنند
هست از ولات امر مرا چشم هر سه جای
کز چشم مرحمت نظری سوی ما کنند
ما را بر آستان عنایت پناه بخش
وز فر خاکبوس درت عز و جاه بخش
حاشا کی از حقوق تو یک جو ادا کنند
کار خدا و خلق چو با هم قیاس شد
انکار صدق غایله ی کربلا کنند
با آنکه این معامله در زر و قوع یافت
ارباب ریب حیرت ازین ماجرا کنند
بیش از حساب حکمت این بیع وآن شری است
امر حکیم را ز چه چون و چرا کنند
در ملک غم جوار حسینش نصیب شد
روز بلی هر آنکه نصیبش بلا کنند
گردن به بند بندگیت هر که در نهاد
در محشرش برات رهایی عطا کنند
حب مکان کوی تو چون خود ز نیک و بد
کی ز استخوان و مغز صفایی فرا کنند
بر دامن رضای تو دستی زد استوار
دستی که در ولای تو از تن جدا کنند
بال و پرش به دام شکستن کجا رواست
مرغی کش از قفس به ترحم رها کنند
امید کاولیای نعم روز بازخواست
در خواستی صواب ازین نز خطا کنند
اجرام من که هست برون از حدود و ثبت
جبران به فضل و رحمت بی منتها کنند
ای دل مپوش جز ره دارالشفای دوست
درد تو و مرا مگر آنجا دوا کنند
با صدق و کذب منکر فضلم چه اعتناست
دشنام اگر دهند به جد یا دعا کنند
هست از ولات امر مرا چشم هر سه جای
کز چشم مرحمت نظری سوی ما کنند
ما را بر آستان عنایت پناه بخش
وز فر خاکبوس درت عز و جاه بخش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: ترکیب بند
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بند ۹۶
گوهر بعدی:بند ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.