۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲

دمید از طرف گردون ماه ماتم
واویلا
که باز آمد محرم

رسید از نو جهان را نوبت غم
واویلا
که باز آمد محرم

چو زلف تو عروسان تتاری
واویلا
ز تاب بی قراری

پریشان شد دگر اوضاع عالم
واویلا
که باز آمد محرم

زمین را راست آمد کارزاری
واویلا
شمار سوگواری

فلک را پشت از این تیمار شد خم
واویلا
که باز آمد محرم

چو احوال دل از کف داده گان باز
واویلا
ازین اندوه جان تاز

جهان را ساز و سامان رفته درهم
واویلا
که باز آمد محرم

سپهر سخت روی از سست رایی
واویلا
ز فرط بی حیایی

چه خصمی داشت با اولاد آدم
واویلا
که باز آمد محرم

نبینی مرد و زن را پیر و برنا
واویلا
به جز زاری و غوغا

نهان و فاش اگر افزون اگر کم
واویلا
که باز آمد محرم

گر اینستی سرشک اشکباران
واویلا
که بینی رشک باران

دو عالم را برد سیل دمادم
واویلا
که باز آمد محرم

سرا پا گیتی از اشک جگرگون
واویلا
که شرم نیل و جیحون

شود ویران زنی تا چشم برهم
واویلا
که باز آمد محرم

درین ماتم خروشان مست و مستور
واویلا
همه محروم و محسور

به حسرت عاقل و دیوانه توأم
واویلا
که باز آمد محرم

از این پس زیبد ار باشم صفایی
واویلا
درین ماتم سرایی

به افغان هم زبان با ناله همدم
واویلا
که باز آمد محرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.