۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲ - خواجه حافظ فرماید

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
در جواب او

مرا اگر چه ببسترلت کتان انداخت
ز روی صوف نظر بر نمیتوان انداخت

زخرمی که در آمد بسایه فرجی
قباکله نه عجب گربر آسمان انداخت

بزیر تیغ چو سنجابرا بدید اطلس
نمود یاری و خود را بروی آن انداخت

نبود شرب مجرح که بود زیر افکن
زمانه طرح نهالی نه این زمان انداخت

بحلقه زکمر بود در میان رمزی
قبا حدیث فسن چست در میان انداخت

ببر گرفته ام این جامه کهن چه کنم
نصیبه ازل از خود نمیتوان انداخت

چه غلغلست که قاری بچرخ ابریشم
بمدح تافته و شرب در جهان انداخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - خواجه محمد فیروز آبادی فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - نیر کرمانی فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.