۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶ - خواجه حافظ فرماید

سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
در جواب او

سالها تا رتنم تافته کمخا بود
دل چون پرمگس شیفته والا بود

پیش ازان روز که والا شود آب سرسنگ
مهر او همچو خشیشی بدل خارا بود

قد سنجاب برویش زده اطلس دیدم
همچو آبی که درو رو زصفا پیدا بود

صوفی صوف مرا در حق پشمین شلوار
رخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود

بنهایت نرسانید بدایات قماش
گرچه گز درره او پیک قدم فرسا بود

دکمه میگشت چو پرگار به پیرامن جیب
و ندران دایره سرگشته پا بر جا بود

صنمی دی نمودست مرا والائی
کز لطافت همه کالاش ازان پیدا بود

از جهان رفت و کفن نیز بروزیش نشد
انکه او منکر اوصاف لباس ما بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵ - خواجه حافظ فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷ - سلمان ساوجی فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.