۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵ - سید نعمت الله فرماید

مرا حالی‌ست با جانان که جان در بر نمی‌گنجد
مرا سِرّی‌ست با دلبر که دل در بر نمی‌گنجد
در جواب او

به گرما گر شود مویینه مویی درنمی‌گنجد
برون از جامه کتان مرا در بر نمی‌گنجد

چه حالات است در تشریف هرکس درنمی‌یابد
چه اسرار است در دستار در هر سر نمی‌گنجد

به نزد اطلس و والا خیال شده بافی کن
که در جمع سبک‌روحان پریشان درنمی‌گنجد

تو هر عطری که می‌سوزی به زیر دامن جامه
ز شوق سوختن آن عطر در مجمر نمی‌گنجد

حریف صوف و کمخایم ندیم حبر و خارایم
مَحامِدگوی والایم سخن دیگر نمی‌گنجد

اگر باشد نهالی نرم‌دست و جامه خواب شرب
تفت از خرمی زیبد که در بستر نمی‌گنجد

ز بس رخت زمستانی که قاری در بر آورده
به هر بابی که در می‌آید او بر در نمی‌گنجد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴ - مولانا کمال الدین کاتبی فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶ - امیر حسین دهلوی فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.