۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴ - اوحدی فرماید

منم غریب دیار تو ای غریب نواز
دمی بحال غریب دیار خود پرداز
در جواب او

هولی بندقی مصریست در سرباز
خیال بندی من بین وفکر دورو دراز

بطرز ز جامه نوانکه پاکدامن بود
بدید شیوه والاوگشت شاهد باز

مرو بداغ اتو ای میان دو تو در تاب
دم از محبت اطلس زدی بسوز و بساز

مقام گشت بقاف قطیفه چرخیش
چو مرغ قبه زر جلوه کرد در پرواز

زجیب جبه نو دگمها چو بگشایم
دریچه زبهشتم بر وی گردد باز

مخور چو بیسر و پایان غم عمامه و کفش
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز

بسی معانی رنگین بوصف جامه نمود
ندیده ایم چو قاری دگر سخنی پرداز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳ - سلمان ساوجی فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵ - من افکاره الابکار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.