۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲ - و من خیالاته الخاصه رحمه الله

آنک آستین نموده و دامان فراخ و تنگ
پیراهن از وی آمد و تنبان فراخ تنگ

بزاز رخت تا تو نرنجی ز بیش و کم
برتنگ را گشوده و کتان فراخ و تنگ

چون دست همتم بود آجیده نیمچه
عرض نکتدهاش پریشان فراخ و تنگ

سرهای خلق چونکه بود کوچک و بزرگ
خیاط نیز کرد گریبان فراخ و تنگ

گاهی گشادگی بودت گه گرفتگی
داری قباچه و فرجی زان فراخ و تنگ

کوهای خلق بسته و نابسته زانکه هست
چون حلقهای خرده فروشان فراخ و تنگ

قاری چراست جامه روزو لباس شب
چون رخت غنچه و کل بستان فراخ و تنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱ - مولانا حافظ فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳ - اوحدی فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.