۱۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۹ - ایضا خواجه حافظ فرماید

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
در جواب آن

چرخ سنجاب شمارو دم قاقم مه نو
ایدل از راه بدین ابلق بیراه مرو

گرزنم دست در آن دگمه زر بفروشم
خرمن مه بجوی خوشه پروین بدوجو

گرد فانوس بگردان زتکلف والا
گز چراغ تو بخورشید رسد صد پرتو

خام شوکن که بیابی تو ثبات از کرباس
سخن پخته پرداخته از من بشنو

زیر و بالا نگر آن خسروی والا را
کاتحادی شده شیرین زنوش با خسرو

دید درزی شده از دست بدر خرمیم
گفت با اینهمه از حبچه نومید مشو

آتش قرمزی افروخته میسوزد رخت
صوف کو خرقه پشمینه بینداز و برو

چشم بد دور ازان دگمه که در عرصه جیب
بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو

چون شود خاک تن قاری و پوسیده کفن
شنوی بوی بصندوق وی از جامه نو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸ - خواجه حافظ فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰ - ایضا مولانا حافظ فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.