۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲ - امیرحسن دهلوی فرماید

ای سرزلف تو سراسر بلا
هر دو لبت نیز بلا بر بلا
در جواب او

ای قد سنجاب سراسر بلا
صوف ببالاش بلا بر بلا

رخت طلا دوز که میسوزیش
میرسدش از جهت زر بلا

هر که بتشریف کتان دوخت چشم
ماند زتشویش طمع در بلا

ترک کلاه نمد خود مگوی
تانکشی از پی افسر بلا

موزه تنگست دمادم تعب
پیچش دستار سراسر بلا

دامک و سربند بگویم که چیست
نام یکی آفت و دیگر بلا

بهر قدک میکشم از رنگرز
جور زقاری و زگازر بلا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱ - من ابکار افکاره
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳ - شیخ سعدی فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.