۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱ - من ابکار افکاره

خوشست جامه بریدن برون زاندازه
برآمدن زقدک پاره کردن آوازه

چه دلکشست بدامن سجیف و گنج درست
چه طرفه است بدان چاک جامه شیرازه

بترک طاقیه گفتم که برگ گل ماند
خیال گفت نگفتی سخن باندازه

چو تن بشوئی و بیرون خرامی از حمام
زرخت نو شودت در زمان روان تازه

گهی زچشمه سوزن برون رود رشته
گهی بدر نتوان شدن زدروازه

مکن زجامه والا رقم زمشک و عذاد
عروس خوب لقا را چه حاجت غازه

بیان حجله رخت زفاف کن قاری
که تا شوی به جهان زین بلند آوازه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰ - ایضا مولانا حافظ فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲ - امیرحسن دهلوی فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.