۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۰ - شیخ سعدی فرماید

چون تنک نباشد دل مسکین حمامی
کش یار هم آواز بگیرند بدامی
در جواب آن

بی لبس نفیست که کند پیش قیامی
هر جا که روی پیش بزرگان بسلامی

فانوس بوالا چه کند خیمه پردود
قندیل بکش تا نبشینم بظلامی

بآاسترای روی اتو دیده مگو حال
هرگز نبرد سوخته قصه بخامی

بر شرب فراویزکه راندند خوش افتاد
چون دست من ودامن طاوس خرامی

خرگاه به پیرامن وی خج ببرکت
گوئی بر شاهیست کمر بسته غلامی

معجر چو بر آن دامک سر دید سر آغوش
میگفت زاندوه جدائی بمقامی

چین گربجین آورد از غم نه عجب آن
کش یارهم آغوش بگیرند بدامی

قاری جهت رخت بود جاه و بزرگی
هربی سروپائی نشود صدر انامی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹ - سلمان ساوجی فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.