هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان احساسات شاعر درباره‌ی مقنعه و تغییرات روزگار می‌پردازد. شاعر از زیبایی‌های گذشته یاد می‌کند و افسوس می‌خورد که این زیبایی‌ها پایدار نبوده‌اند. همچنین، به موضوعاتی مانند نور و ظلمت، دوام نداشتن زیبایی‌ها، و تأثیر لباس بر دیدگاه افراد اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است نیاز به تجربه و دانش بیشتری برای فهم کامل داشته باشند.

شمارهٔ ۱۳۱ - وله ایضا

ای مقنعه و شده مرا صبحی و شامی
مو بندو سرانداز چو نوری و ظلامی

آن زینت و ترتیب در آرایش آن گوشک
خوش بود دریغا که نکردند دوامی

هرگاه که با پیر نمد نیست جرز دان
حقا که عصارا نبود رسم قیامی

روشن نکنی دیده بالباس چهله
از رخت سیه تا ننشینی بظلامی

پرگار صفت انکه بزیلو چه قدم زد
بیرون ننهد هرگز ازین دایره کامی

از جقه و دربندی و تشریف سقرلاط
خاصی بجهان فرق توان کرد زعامی

گر خواجه دهد مژده تشریف بقاری
آن لحظه بدل میرسد از دوست پیامی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰ - شیخ سعدی فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲ - شیخ کمال الدین خجند فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.