۱۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹

صافی آبست ز آبگینه هویدا
یا رخ خوب تو شد در آینه پیدا

چو نان سنگی کز آب صاف نمودار
سنگ دلت از صفای سینه هویدا

خیز و در حجره را به مردم در بند
پس بنشین، لعل در تکلم بگشا

لیک در حجره را چه فایده بستن
کز لب بام آمدند بهر تماشا

گو همه عالم نظر کنند و به بینند
ما و تو با هم نشسته یکه و تنها

سفره به یغما برند و خانه به تاراج
خانه خدا در کند چه بر همه کس وا

بر سر بازار مشتری نکند راه
راه مگس چون فتد بدکه حلوا

تنک کمر را برای تفرقه بر بند
تنک شکر را ز بر تجربه بگشا

تا نگشائی دهان میان بنبندی
کس نکند در میانه حل معما

دعوت بی مدعی و خانه خالی
منزل بی ابتدال و نزل مهنا

محفل بی انتظار و مجلس بی غیر
نعمت بی منتها و سفره یغما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.