هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و فلسفی به موضوعاتی مانند عشق، وفا، وجود معجزهها و حقایق معنوی در جهان میپردازد. شاعر با استفاده از استعارههای زیبا مانند شاه خوبان، خضر، اسکندر، و شمس معنی، به وجود حقایق ماوراءالطبیعه و ارزشهای اخلاقی تأکید میکند. همچنین، به مفاهیمی مانند فقر و توانگری، عطا و بخشش، و کیمیاگری اشاره میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن نیاز دارد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات تاریخی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۳۳
ایکه گوئی شاه خوبانرا وفائی نیست، هست
ویکه گوئی درد هجران را دوائی نیست، هست
ایکه گوئی خضر و اسکندر همه افسانه بود
در جهان سرچشمه آب بقائی نیست، هست
اینهمه رخشنده گوهر از کجا گردد پدید
در جهان گوئی اگر بحر صفائی نیست، هست
بس گهر شد سنگ و زر شد خاک و تن شد جان پاک
شمس معنی را مگو نور و ضیائی نیست، هست
بس فقیر آمد توانگر بس گدا شد پادشاه
شاه جانها رامگو جودو عطائی نیست، هست
دوش در گوش دلم گفتا سروش ای دل مگو
شاه را چشم عنایت با گدائی نیست، هست
گر تو زر صافی بیغش ندیدی در جهان
از ره باطل چه گوئی کیمیائی نیست، هست
این شهیدان را که اندر زیر تیغش بسملند
از لب لعلش مفرما خون بهائی نیست، هست
ویکه گوئی درد هجران را دوائی نیست، هست
ایکه گوئی خضر و اسکندر همه افسانه بود
در جهان سرچشمه آب بقائی نیست، هست
اینهمه رخشنده گوهر از کجا گردد پدید
در جهان گوئی اگر بحر صفائی نیست، هست
بس گهر شد سنگ و زر شد خاک و تن شد جان پاک
شمس معنی را مگو نور و ضیائی نیست، هست
بس فقیر آمد توانگر بس گدا شد پادشاه
شاه جانها رامگو جودو عطائی نیست، هست
دوش در گوش دلم گفتا سروش ای دل مگو
شاه را چشم عنایت با گدائی نیست، هست
گر تو زر صافی بیغش ندیدی در جهان
از ره باطل چه گوئی کیمیائی نیست، هست
این شهیدان را که اندر زیر تیغش بسملند
از لب لعلش مفرما خون بهائی نیست، هست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.