هوش مصنوعی:
این متن به توصیف یک شیخ میپردازد که در ظاهر مقدس اما در باطن فریبکار است. او با تزویر و ریاکاری، مردم را فریب میدهد. شاعر با افشای راز او، نشان میدهد که حقیقت درون او مانند دامی است که زیر نقاب دانه پنهان شده است. در پایان، اشاره میشود که عشق و حقیقت در جایگاههای غیرمنتظره مانند ویرانهها یافت میشوند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند تزویر و ریاکاری نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۱۶
شیخنا افتان و خیزان بر در میخانه بود
نیمه ای هشیار و یک نیم دگر مستانه بود
سبحه تزویر شیخ شهر را کردم شمار
باطن او دام بود و ظاهر آن دانه بود
دزدی از دیوار آمد نیمه شب اندر سرای
چون چراغ افروختم دیدم که صاحبخانه بود
راز ما در دل نهان از دیده صورت پرست
شد از آن معنی که گنجی بود و در ویرانه بود
شخص انسان شد در امکان محرم اسرار عشق
کاندر این ویرانه یک گنج و یکی دیوانه بود
نیمه ای هشیار و یک نیم دگر مستانه بود
سبحه تزویر شیخ شهر را کردم شمار
باطن او دام بود و ظاهر آن دانه بود
دزدی از دیوار آمد نیمه شب اندر سرای
چون چراغ افروختم دیدم که صاحبخانه بود
راز ما در دل نهان از دیده صورت پرست
شد از آن معنی که گنجی بود و در ویرانه بود
شخص انسان شد در امکان محرم اسرار عشق
کاندر این ویرانه یک گنج و یکی دیوانه بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.