هوش مصنوعی: متن بالا یک گفت‌وگوی عاشقانه و شاعرانه است که در آن دو نفر درباره عشق، بوسه، جفا، دل‌شکستگی و امیدواری صحبت می‌کنند. شاعر از عشق و رنج‌های آن می‌گوید و طرف مقابل با پاسخ‌های حکیمانه و امیدبخش به او جواب می‌دهد.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به درک عمیق‌تری از روابط عاطفی دارند.

شمارهٔ ۱۱۷

گفتم از لعل لبت یک بوسه، گفت آری شود
لیک با صد خواری و زاری بدشواری شود

گفتمش بوسیدم از مستی لبت صد بار، گفت
هر چه در مستی شود آخر بهشیاری شود

گفتمش در خواب دیدم در بری دوشینه، گفت
بختت ار بیدار گردد هم ببیداری شود

گفتم از جور خیالت خانه دل شد خراب
گفت چون گردد خراب اینخانه معماری شود

گفتمش بی زر شدم بیزار گشت از من دلت
گفت آری بیزری اسباب بیزاری شود

گفتمش تا کی جفا کاری و خونخواری و جور
گفت شاید نوبتی هم وقت دلداری شود

گفتمش چندین گره بر طره مشکین مزن
گفت تا دلهای بیسامان نگهدای شود

گفتم از جان چون توان بگسیخت دل در پای دوست
گفت دشوار است و سخت اما بناچاری شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.