هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و اخلاقی است که به موضوعاتی مانند عشق، معرفت، ناموس، ننگ، و تفاوت بین انسان‌های بااخلاق و بی‌اخلاق می‌پردازد. شاعر از نادانی، فریب، و رفتارهای ناپسند انتقاد می‌کند و بر اهمیت روحانیت و پاکبازی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۴۱

می زدن در بزم نادانان ز نادانی بود
با گرانجانان سخن گفتن گرانجانی بود

راح ریحانی بجز با یار روحانی منوش
این سخن بشنو که از اسرار روحانی بود

پاکبازانرا چرا ناید به دشواری بدست
آنچه را قسم هوسناکان بآسانی بود

بارها گفتیم و نشنیدی که ننگ آصف است
در کف اهریمن ار لعل سلیمانی بود

خلق را ورد زبان یار است جانا یا دروغ
روز و شب پیدا و پنهان آنچه میدانی بود

آشکارا بر سر بازارها گفتند و باز
میفریبی خویش را کاین راز پنهانی بود

می برد باد صبا در گوش نا اهلان پیام
در سر زلف تو گر حرف از پریشانی بود

بردم از کوی تو از سنگ ملامت رخت لیک
باز میگویم که عاشق سخت پیشانی بود

نام انسان نیست جز با صاحب ناموس و ننگ
هر که بی ناموس و ننگ آمد نه انسانی بود

این چنین کز هر طرف سنگ ملامت میرسد
خانه ناموس جمعی رو بویرانی بود

هر گدا چشم طمع دارد بدین خوان کرم
بسکه در کوی تو هر شب ساز مهمانی بود

ما و دل رفتیم از کوی تو همراه حبیب
خاتمی کش دیو زد، بر دیو ارزانی بود

پشت پا بر ما زدن با ناکسان صهبا زدن
حرف بی پروا زدن آخر پشیمانی بود

من بهر دین کافرم از گبر و ترسا بدترم
در سر زلف تو گر یک مو ملسمانی بود

زشت تر باشد ز دیدار بدخشانی رقیب
لعل جانبخش تو گو لعل بدخشانی بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.