هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از تضادها و تناقض‌های زندگی و اجتماع سخن می‌گوید. او از ریا و تظاهر در جامعه انتقاد می‌کند و به مقایسه‌ای بین عقل و جنون، شراب و تقوا، و دیگر مفاهیم متضاد می‌پردازد. شاعر همچنین از عشق و راه رسیدن به مقصود سخن می‌گوید و از پیر مغان به عنوان نماد خرد و تجربه یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم انتزاعی، انتقادات اجتماعی و اشارات عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند شراب و ریا نیاز به درک عمیق‌تری از بافت فرهنگی و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۲۱

امشب بدر پیر مغان ولوله داریم
با مغبچگان از دف و نی غلغله داریم

می از چه حرام است و ریا از چه حلال است
از شیخ ریا کار یکی مسئله داریم

ما هر چه بگوئیم مثال است و تو طفلی
شرحی به از این از پی این امثله داریم

ایشیخ گر از رندی ما تو گله داری
از شیخی تو نیز بسی ما گله داریم

با مثل تو ناچار شب و روز گرفتار
الحق که در این کار بسی حوصله داریم

یک همت مردانه کن ای خضر ره عشق
تا منزل مقصود یکی مرحله داریم

ره گم نشود تا نفس پیر دهد راه
یک بانگ جرس رهبر این قافله داریم

در مشرب سالوس اگر با تو شریکم
جز زرق و ریا نیز بسی مشغله داریم

زین علم که رسمی است پی بحث و جدل نیز
افزون ز تو چندین ورق باطله داریم

دیوانه شب عاقل روزیم و از این دست
ما عقل و جنون بسته بیک سلسله داریم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.